دسته‌بندی نشده

بازتعریف تفکر سوسیالیسم برپایه اصالت فرهنگی در چین

زمان مطالعه: ۵ دقیقه

در این باره، گفتگویی با دکتر حسن لاسجردی؛ تحلیگر حوزه بین الملل و سردبیر سایت خبرآنلاین درباره ساختار نظام سوسیالیستی چین انجام داده ایم که می خوانید:

به عقیده شما نظام سیاسی سوسیالیسم با خصوصیات چین، چقدر الهام‌ گرفته از فرهنگ این کشور است و تا چه اندازه این نظام می‌تواند با ساختار مردمی این کشور همخوانی داشته باشد؟

سوسیالیسم چینی چون مبتنی بر اندیشه‌های مائو و تفکرات این رهبر سیاسی – اجتماعی در چین است، مبتنی بر طبقه‌ها و توده‌ها است و چون انقلاب مائویستی بر پایه و در بستر دهقانان و اصطلاحا طبقات زیرین جامعه شکل گرفته، لذا همّ و غم کمونیستی در چین و وعده سوسیالیسم و دولت‌هایی که شکل گرفته‌اند، این بوده که تحولات را از بستر اجتماعی طبقات زیرین جامعه تا بالای آن محقق سازند. به نظر می‌رسد در گذر زمان این موضوع گسترش پیدا کرد و طبقات سیاسی که در چین شکل گرفته اند، اصل توجه به طبقات زیرین جامعه مثل طبقه دهقانان که موتور محرکه جامعه چینی بود را حفظ کردند اما طبقه‌های دیگر را هم به آن افزودند. در نهایت آن‌چه امروز خیلی مهم است، تلاش جامعه چین در تغییر و تحول مباحث مربوط به توسعه است، به‌ویژه ادغام بعضی از متغیرهای دنیای سرمایه‌داری، تولید ثروت، تولید فناوری و تولید اندوخته‌های سیاسی – اجتماعی، تلاش می‌کند تا این طبقات را بارور کند و نیز طبقات را کارآمد سازد و زمینه حیات یا زمینه فعل سیاسی – اجتماعی را در آن به وجود بیاورد. به نظرم موضوعی که در حال حاضر برای جامعه چینی حائز اهمیت است؛ ادغام شدن سوسیالیسم حاکم در چین با انگاره‌های جدید است؛ آنها سعی دارند تا چون دوران مائو با پیشرفت‌های متعدد سیاسی – اجتماعی خودشان را به‌روزرسانی کنند و در نتیجه این به‌روزرسانی سبب می‌شود ما امروز با چینی مواجه باشیم که برنامه‌های توسعه‌ای کارایی داشته باشد تا بتواند به گونه‌ای اقتصاد کشاورزی، دهقانی و کارگری مبتنی بر اندیشه‌های مائو و دیگر رهبران را به گونه‌ای هدایت و مدیریت کنند که امروز به‌عنوان یکی از قطب‌های اقتصادی در بیاید.

به نظر می‌رسد چینیها با حفظ انگاره‌های تفکر سوسیالیسم و فرهنگ چینی تلاش دارند تا روح کار، روح تولید ثروت و روح تولید انبوه را بروز و ظهور دهد و از این طریق ضمن این‌که جامعه توسعه‌یافته‌ای خواهند داشت، به جامعه جهانی می توانند کمک کنند تا طبقات زیرین جامعه که موتور محرکه اقتصاد و موتور محرکه تحولات سیاسی – اجتماعی هستند را به‌ عنوان طبقات زنده، فعال و مولد در فرایند تولیدات جامعه بیاورد. در چین مائویستی برنامه‌های توسعه‌ای در حال شکل‌گیری، بر پایه دولت‌های مختلف امروز خودش را اینگونه بروز و ظهور داده که چین در سال های آینده از  قدرتمندترین اقتصاد ها باشد، همچنان که این رقابت بین چین و قدرت‌های دیگر شکل گرفته است و نیز خیز اژدهای زرد همیشه به ‌عنوان دغدغه قرن بیست و یکم مطرح شده است. معتقدم این موضوع برگرفته از چند نکته خیلی مهم است. اول؛ تاکید طبقات رهبران جامعه چینی بر طبقات زیرین جامعه در فعال کردن آن‌ها در تولید کارهای اساسی و سازنده است. در عین حال تفکرات رهبران جامعه چینی مبتنی بر این است تا جامعه بسیار بزرگ جمعیتی یا اولین جمعیتی جهان را به گونه ای مدیریت کنند که پاسخگوی نیازهای جامعه باشند. لذا اگر این دو موضوع را با هم ادغام کنیم، سوسیالیسم امروز در چین یک ملغمه‌ای از اندیشه‌های جامعه چینی در کنار اندیشه‌های نویی است که می‌تواند به تولید ثروت، تولید فرصت‌های اقتصادی و تولید ملی کمک کند. چینی‌ها سعی دارند تا  اندیشه‌های ناسیونالیستی خودشان را در حوزه اقتصاد قوی و غنی کنند که شامل ابعاد جهانی شود و در اندیشه‌های کمونیستی نیز امپرناسیونالیسم آن‌ها مطرح خواهد شد.

شما اشاره کردید به توجه حزب حاکم چین به طبقات زیرین جامعه. مدیریت مناسبی که در بحث کرونا در چین صورت گرفت را آیا می توان یک نوع پاسخ مثبت طبقات زیرین به حاکمیت دانست؟

در بحث کرونا، جامعه چینی به سمت تجربه می‌رود که بعضی‌ از این تجربه‌ها منحصربفرد و هم قابل اشاعه است. از تجارب منحصربفرد جامعه چین این است که چون این جامعه، بسیار متکثر است و جامعه‌ای با قابلیت های جغرافیایی بسیار کلان و بزرگ محسوب می شود؛ به همین منظور دولت چین تلاش کرد تا ابتدا با توصیه های بهداشتی و همچنین ارائه راهکارهای امروزی فعالیت‌های حوزه درمان کرونا را مدیریت کند، اما در بعضی از موارد نیز مجبور شد تا از قدرت قاهره استفاده کند. درحقیقت کنترل و همکاری حجم جمعیت کلان، همیشه با توصیه و خواهش و تمنا محقق نمی شود لذا شاید تجربه دولت چین در کنترل کرونا مبتنی بر عناصر مختلف از توصیه و بحث‌های ایمنی و بهداشتی گرفته تا استفاده از مبانی قدرت، آن هم برای حفظ جامعه خودش صورت گرفته است. نکته دومی که در بحث‌های توسعه‌ای کشور چین مطرح است؛ هنوز مشخص نشده که شهر “ووهان” مرکز آغاز کرونا بوده یا نه! اما به هر صورت جامعه چینی چون درگیر ویروس کرونا است، تلاش دارد تا از بحث‌های ایمنی، حفاظتی و بحث‌های کلان مراقبت جامعه گرفته تا بحث‌های بهداشتی و پزشکی را به پیش ببرد که از این حیث هم قابل توجه است.

جامعه چینی با توجه به حداقل شیوع و دربرگیری کلان جمعیت، توانست یک بحران بزرگ جمعیتی در جهان را کنترل کند که این امر به عنوان برنامه توسعه‌ای در حوزه کلان بهداشتی می‌تواند به‌ عنوان یک مدل مطرح شود. به هر صورت هیچ کدام از این جوامعی که با کرونا مواجه هستند، این حجم از جمعیت و مدیریت را تجربه نکرده اند. اگر بخواهیم شبیه‌سازی مشابه ای انجام دهیم؛ با نگاهی به جامعه هندی در می یابیم تا چه اندازه آسیب دیده و در معرض خطر است، اما چینی‌ها موفق شدند در حداقل زمان جامعه خودشان را در همین یکی دو سال گذشته در هم بحث‌های مربوط به مباحث ایمنی، حفاظتی و بهداشتی و هم بحث‌های مربوط به حوزه بهداشت و ایجاد امکانات پزشکی مدیریت کنند. در مجموع امروز جامعه چینی خودش را در معرض خطر ویروس کرونا نمی‌بیند و تا حدودی ایمنی جامعه را تضمین کرده است.

دلیل تلاش غرب برای القای فرهنگ یا مفهوم لیبرالیسم در ساختار حاکمیت چین و دخالت در آن را نتیجه چه می‌دانید و غرب چه هدفی را دنبال می‌کند؟

نکته مهمی که وجود دارد این است که غربی‌ها سعی دارند کل جهان را تحت تاثیر اندیشه‌های فردی ببینند، لذا تفکر دهکده جهانی از یک چنین مشربی برمی‌خیزد، یعنی آن‌ها معتقدند در مجموع جهان آنقدر بنابر دلایلی کوچک و به هم نزدیک خواهد شد که فاصله‌ها برداشته می‌شود و جهان به این بزرگی و کلانی، تبدیل به دهکده‌ای خواهد شد که مرزها دیگر مفهومی ندارد، جوامع به همدیگر نزدیک می‌شوند، فرهنگ، آداب و رسوم و مقررات جامعه‌شان به قدری به هم نزدیک می‌شود تا به یک دهکده جهانی تبدیل می‌شوند. ترویج دهندگان فضای دهکده جهانی بر این باورند که فقط این فرهنگ غربی است که می‌تواند نجات‌بخش باشد و متغیرهایی در درون آن دهکده جهانی را می سازد و در نتیجه رفاه یا پیشرفت به ارمغان می آورد و بقیه عناصر فرهنگ موجود را چون فرهنگ شرقی از جمله چین را نفی می‌کنند. بنابراین تلاش این اشخاص این است که همه متغیرهای غیرغربی را رد کنند و متغیرهای غربی را جایگزین کنند و آن را تنها راه علاج و تنها نقطه پیروزبخش و نجات‌بخش جهان بداند؛ اما آن‌چه مسلم است، بسیاری بر این باورند؛ فرهنگ شرقی که یکی از آن‌ها چین است، موفق شده خودش را در جهان حفظ کند؛ همچنان جامعه شرقی در چین، هند، ایران و… به ‌عنوان یکی از فرهنگ‌های دارای سابقه تمدنی همراه با متغیرهای درون‌زای امروزی تلاش کرده خودش را به اثبات برساند و حفظ موجودیت کند، لذا فرهنگ و تمدن شرقی امروز به ‌عنوان یکی از میدان‌های نبرد یا میدان‌های رقابت بین غرب و شرق است. همچنان که فوکویاما و بقیه اشخاصی که جنگ تمدن‌ها را بروز و ظهور دادند، ایران هم در تفکر شرقی گفت‌وگوی تمدن‌ها را بروز و ظهور دادند. غربی‌ها تلاش کردند در یک منازعه، فرهنگ‌های غیرغربی را رد کنند، اما قابلیت‌های فرهنگ شرقی، شعارها و هم رهبران و نیز کسانی که در صحنه عملیات حفظ فرهنگ بودند، مقاومت کردند و در مجموع این موضوعات دست به دست هم داده است تا ادعای بزرگ پیروزی نهایی از آنِ لیبرالیسم است را کنار بزنند و فرهنگ‌های شرقی را در این منازعه ها حفظ کنند و تا به امروز هم به حرکت خودشان ادامه دهند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا